ادامه پست قبلی وهرچند... اما او هم چنان بر موفقیت خود امیدوار بود چه اینکه کسب اکثریت آراء برایش مهم نیست مهم شیوه بازیای است که او در این نوع از بازی قدرت و مکنت خود را نشان داده است. اما کشاندن بازی به نقطهای که او در آن زُبده و کارآزموده بود از مدتها پیش آغازیدن گرفت. طرح صیانت از آراء آنهم با حضور کسی که خود از نزدیک با روند انتخاباتی کشور آشنا بوده و در زمان تصدی خود صراحتا هر گونه تقلب گسترده را غیر ممکن می دانست، اولین گام میدان نبرد راهزنانه اقلیت بود. البته او خود نیز گفته بود که در انتخاباتی که همه مردم و شورای نگهبان و همچنین روحانیت عزیزمان ناظر هستند، دولت نمی تواند اثر بگذارد اما بازی ماکیاولیستی که صداقت سرش نمی شود. با این حساب طرح مسأله صیانت از آراء بوی خاصی داشت. شعارهای کوی و برزنی نیز شگرد دیگری بود که متخصصان عملیات روانی او برای این طرح پی ریخته بودند. «اگه تقلب نشه موسوی برنده میشه!»؛ شعاری بود که به صورت گسترده بر زبان حامیان او جاری میشد. این شعارها نشان از آمادهسازی نیروهای مدنی او برای روبرویی با واقعهای بود که به خوبی وی و تئوریسینهای ستادش از آن مطلع بودند. .... هنوز اولین ساعات انتخابات است. خانم دکتری که دو سال قبل از اتمام کارشناسی ارشد خود، در دوره دکترا تحصیل کرده بود و شاید به همراه دخترش که با معدل 14 کارشناسی ارشد توانسته بود جزو ممتازین، در دوره دکترا ثبت نام کند، جهت رأی دادن آمده بود. او می گفت هر کس به جز نخست وزیر رأی بیاورد تقلب شده است! ... هنوز ساعاتی به اتمام رأیگیری مانده است که آقای دکتر! میر حسین موسوی؛کارشناسی ارشد معماری، اعلام میکند که او پیروز انتخابات شده است. او حتی زمان و مکان جشن خود را اعلام میکند تا به حامیان خود بباوراند که او پیروز است. به راستی این آماده سازی ها و تهییج ها به چه کار می آیند؟ نتایج همانگونه که معتبرترین نظرسنجیهای بینالمللی و مراکز داخلی پیشبینی کرده بودند به موفقیت احمدی نژاد انجامید. شرکت 40 میلیونی مردم و انتخاب نزدیک به 25 میلیونی آنها برای کشور و ملت ایران افتخاری بود که در تمامی عرصههای داخلی و بینالمللی میتوانست مورد استفاده قرار گرفته و میوههای عزت و افتخار آن به کام امام(ره) و شهیدان و انقلاب اسلامی شیرینی کند. شرکت 85 درصدی در واقع نمادی از اتحاد ملی بود که میتوانست مانند خاری، چشم دشمنان نظام را کور کند. بر اساس یک روال عاقلانه و پذیرفته شدهی سیاسی، رقیب بازنده با تمکین به رأی اکثریت و قانونی که در دالان آن وی به رقابت پرداخته بود و بارها و بارها به اتقان آن اذعان کرده بود؛ باید به رقیبِ پیروز تبریک بگوید. همه می دانستند که مهم ترین شعار او قانون و قانون گرایی بوده است لذا پاسخ سوالهای پیشین درباره او را پیشاپیش می دادند: ساعاتی دیگر او نیز مانند ناطق نوری به بزرگی خود افزوده و با قبول شکست، به رقیب پیروزش تبریک خواهد گفت تا مبادا شیرینی این پیروزی در ذائقه ملت ایران و انقلاب اسلامی به تلخی بگراید. ... نخست وزیر مانده بود و پیشینهای از آزمودههای غلبه بر اکثریت و شعارهایی که درباره قانونگرایی و صداقت بر زبان جاری کرده بود. ...و انتخاب بین این دو کار سترگی است که انسانهای بزرگ از آن سربلند بدر می آیند. اما نگاهی به زمینه سازیهای پیشین، بسیاری را نگران میکرد. این بار نیز گویا او راه غلبه بر اکثریت را در شکلی دیگر در سر داشت. این بار او به خوبی پاشنه آشیل نظام را که حفظ وحدت و پاسداشت شرکت 40 میلیونی مردم بود میشناخت. پندار بر این بود که بار دیگر چونان گذشته با فشار مدنی و غیر قانونی به نظام، اندیشه خود را بر کرسی خواهم نشاند. زمینههایی را نیز برای به خیابان کشاندن حامیان به خوبی و ماهرانه آماده کرده بود. بسیاری از حامیان او که با شعارهایی چون «اگه تقلب نشه موسوی برنده می شه» شب خود را به صبح رسانده بودند به این باور رسیده بودند که در صورت برنده شدنِ دیگران، تقلب قطعی است. اما آیا نظام بار دیگر به «دیکتاتوری کبیر» تن در خواهد داد؟ تحلیل این بود که اگر با اعتراض آرام نشد با آشوب و فتنه کار را به پایان خواهیم رساند. اغتشاشات و ناآرامی های چند روزه به خوبی میتواند تمامی شیرینیهای پیروزی ملت ایران را به تلخی کشانده و میوهی جهانی آن را نابود کند. دیگر در انظار بین المللی، کشور ایران را ملتی متحد و امتی مقتدر قلمداد نخواهند کرد. رئیس جمهور منتخب نیز دیگر نخواهد توانست با پشتوانهی رأی نزدیک به 25 میلیون کارهای خود را پیش ببرد. آری حتما نظام برای جلوگیری از این فاجعه به خواست ما تن در خواهد داد! اما این تحلیلی بود که نخست وزیر را ناچار کرد تا با پشت کردن به تمامی شعارهای خود با بی قانونی تمام دست به تظاهرات خیابانی بزند و رأی شورای نگهبان را زیر سوال ببرد. او در پارادوکسیکال «قانونمدرای نظری» و «قانون ستیزی عملی» گرفتار آمده بود. ادعاهای او برای ابطال انتخابات هر آشنای به قانون و حقوق را به خنده وامی داشت چه اینکه او نزدیک به 50 هزار نفر نماینده برای صندوق های رأی معرفی کرده بود. این تعداد از نمایندگان در تاریخ انتخابات کشور نمونه نداشت. اما امید او نه به اعتراضات قانونی و شکایات حقوقی بلکه به فشار و «دیکتاتوری اقلیت» بود و این مهم را ادعاهای او برای ابطال صندوق های رأی به اثبات می رساند. وانگهی ادعای دخالت داشتن مناظره های قبل از انتخابات در آراء مردم، پارادوکس دیگری بود که او در نامه رسمی خود به شورای نگهبان بدان تن داده بود. او با این ادعا پذیرفته بود که رقیب او توانسته است با طرح برخی مسائل از او پیشی بگیرد. ....اصل ولایت فقیه و لازم الاجرا بودن حکم او در بن بستهای تاریخی، بر هر آشنای به قانون اساسی جمهوری اسلامی روشن است. همان قانونی که نخست وزیر در ذیل آن سالها نخست وزیری کرده بود و سالها در مجمع تشخیص مصلحت نظام به قانونپردازی پرداخته بود. همان قانونی که او با پذیرش آن و التزام عملی به اصل مترقی ولایت فقیه گام در عرصه رقابت ها نهاده بود. ولی فقیه زمان با تحلیل وقایع به او گوشزد کرده بود که با حرکات خیابانی نمی توان اهرم فشار بر ضد نظام بوجود آورد و مسئولان را وادار کرد تحت عنوان مصلحت زیر بار خواسته های آنها بروند چرا که تن دادن به مطالبات غیر قانونی زیر فشار، شروع نوعی دیکتاتوری است. اینگونه تصورات و محاسبه ها، اشتباه است. به راستی این سخن رهبری که 8 سال با نخست وزیر کار کرده بودند نشان از شناخت خط فکری و روش و مسلک نخست وزیر بود. در اینجا باز هم میدان دیگری باز شده بود تا نخست وزیر به عقاید ادعایی خود مبنی بر التزام عملی به ولایت فقیه و نیز قانون مداری عمل کند. اما آیا او بار دیگر راه گذشته را خواهد پیمود و به نقض خود مشغول خواهد شد یا اینکه با تمکین به قانون و نظر رهبری روش عقلا را در پیش خواهدگرفت؟ او باید به اثبات می رساند همانگونه که مخالفین او در زمان امام(ره) به حکم امام(ره) گردن نهاده و میدان را برای او خالی کردند او نیز در این میدان پایبند به اصول قانون اساسی و نظام مترقی ولایت فقیه است. او باید به اثبات میرساند که قانون و ولایت فقیه در همه حال باید زنده بماند حتی اگر به زعم ما به ضرر ماست. اما وقایع به گونه دیگری در حال رقم زدن تاریخ هستند. روزی نگذشته که بیانیه تحریک آمیز و قانون ستیز او اندک حامیان انقلابی و متدینش را از او برای همیشه جدا کرد. پندار موسوی در این میدان این بود که 13 میلیون حامی او به دنبال مکنونات قلبی او هستند و لذا امیدوار است که در تمامی مراحل قانونستیزی و ایجاد اغتشاشات و قتل و غارتها با او همراه شوند. اما باز هم محاسبات او اشتباه است. مقدار قابل ملاحظه ای از حامیان او به جهت پایبندی او به نظام مقدس جمهوری اسلامی و افتخار نخست وزیری دوران امام(ره) با او همراه شده بودند و تنها اندکی به شعارهای ساختارشکنانه او دل بسته بودند. این واقعیتی است که در روزهای آینده روشن تر خواهد شد. آخرین نخست وزیر انقلاب اسلامی هم ریاست جمهوری را به رقیب باخت، هم اخلاق را به عصبانیت خود فروخت، هم حامیان متدین خود را به «دیکتاتوری کبیر» وانهاد. در واقع بسیاری از تحلیلگران سیاسی این اقدامات او را خودکشی سیاسی قلمداد کردند. امید است در این دوران پیری، ایشان نگاهی به اطراف و عملکرد قانون ستیزانه و جبههگیری های پارادوکسیکال خود بیاندازند و پیامهای دلسوزان نظام و انقلاب را به جان پذیرا شوند. نامه ای که رئیس پلیس جمهوری اسلامی به او نوشت ثابت میکند هر آنچه از تخریب و قتل و غارت که در پی اعتراضات غیر قانونی او بوجود می آید برعهده اوست و او هم اکنون باید در محضر الهی نسبت به کشته شدن هفت نفر و زخمی شدن بیش از دو هزار نفر و ترس و لرز شبانه میلیون ها انسان پاسخگو باشد. و آیا استبداد و دیکتاتوری چیزی جز این است که انسان برای خوشایند خودش و ضعف نفسانیِ پذیرش شکست، این همه انسان را بیازارد و لطمات سنگینی به نظام مقدس جمهوری اسلامی وارد کند؟ آقای موسوی! کارشناسان وزارت کشور و شورای عالی امنیت ملی کشور به خوبی می دانند که تجمعاتی که از سوی شما برگزار میشود غیر قابل کنترل است و لذا مجوزی برای شما صادر نمیکنند و شما به خوبی میدانید که اگر بتوانید مجوز بگیرید دامنه اغتشاشات را گستردهتر خواهید کرد تا آنگاه پیراهنی بیابید برای بر سر نیزه کردن و فریاد بی کفایتی مسئولین نظام در برقراری امنیت سر دادن. و این نیز از مکتب سیاسی و نگرش ماکیاولیستی شما نشأت می گیرد چه اینکه از منظر شما این یک بازی برد برد است. شما با طرح کسب مجوز برای تجمعات خود در پی آن هستید که اگر مسئولین کشور مخالفت کردند فریاد وا آزادی سر دهید و اگر موافقت کردند با ایجاد اغتشاشات و ... نظام را به بی کفایتی متهم کرده و نیز فشاری مضاعف برای رسیدن به دیکتاتوری خود فراهم آورید. و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین.
نگارشی است از: عبدالحسین مشکانی |
یکشنبه 88 خرداد 31 ساعت 11:42 عصر
|
|
پرسش ونظر یاران گلواژه
|
برگ سبزی است تحفه درویش
|