سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انتخابات دهم - مشکات نور (مثل نوره کمشکوه)
برترین دانش، آرامش و بردباری است . [امام علی علیه السلام]

نامه ای در قواره بیانیه

اتفاقات شگرفی که در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به وقوع پیوست را می توان به نوعی یگانه قلمداد کرد.

یکی از مهمترین ویژگی‏هایی که تبلیغات این دوره از انتخابات را از دیگر دوره‏ها جدا نمود مناظره‏های زنده و تلویزیونی کاندیداها بود. پیرامون این پدیده و نیکی‏ها و آسیب‏های اجتماعی آن سخنان فراوانی است که تب و تاب انتخابات پرداختن بدان را غیر ضروری کرده است.

اما مهمترین واقعه‏ای که باید با دیده‏ای همراه با ژرف‏نگری و تأمل بدان نگریست پدیدة افشاگری بود.

حقیقت این است که نوع افشاگری در طول دولت نهم و با نامهایی چون «نقد دلسوزانه دولت» و یا «مباحث کارشناسی» وجود داشته است.

تب وتاب های انتخاباتی و تبلیغاتی که رهبر معظم انقلاب آن را زود هنگام و غیر قانونی دانستند موج افشاگری‏ها را دو چندان کرده بود. هر چند در این نوع از افشاگری ها لایه‏ای از نقد کارشناسانه و یا انتقاد دلسوزانه وجود داشت اما پرونده خوانی‏ها از یک کارگاه و یا یک مزرعه آن را بیشتر به افشاگری شبیه می‏ساخت تا نقد و نقادی.

مناظره تاریخی احمدی نژاد و موسوی اما روی دیگری از سکه افشاگری را عیان ساخت. در این پرده، دو سوی مناظره با بردن نام اشخاص، این پروژه را کلید زدند:

احمدی نژاد در پی بیان موسوی که دلیل حضورش را قانون شکنی و قانون گریزی دولت می‏دانست با طرح سؤالی پیرامون دکتر خواندن ریاست جمهوری سابق از سوی موسوی، او را به قانون شکنی سزاوارتر دانست.

موسوی نیز در سخنان خود پروژه افشاگری ثروتمندان و متمولین را کلید زد. او پس از بیان پروندة هزار بار خوانده شدة کردان، با برقراری پلی میان نظر امام درباره ثروتمند نبودن وزرا و وزیر کشور کنونی ، محصولی را به فساد مالی متهم کرد.

احمدی نژاد نیز در سخنان خود هنگامی که پیرامون محصولی سخن می‏گفت با برقراری پلی میان دورة زمانی ثروتمند شدن محصولی و ثروتمند شدن عدة دیگری از متمولین حامی وی، در صدد پاسخگویی به ادعای موسوی برآمد، نیز وی در صدد بود تا از این جملات خود پاسخ دیگری به موسوی درباره احساس خطر وی از قانون گریزی بدهد. نام بردن وی از فرزندان آقای هاشمی رفسنجانی اوج این افشاگری قلمداد شد.

برای افرادی چون بنده که علی رغم برخی انتقادات، جناب هاشمی رفسنجانی را استوانه‏ای از حلقة انقلابیون می‏دانستیم هرگونه واکنشی قابل درک و پیش‏بینی بود غیر از آنچه اتفاق افتاد. نامه‏ای که او خطاب به رهبری صادر کرد دل بسیاری از دوستداران ایشان و مؤمنین را آزرد. پیرامون این وقایع و نامه ایشان باید نکاتی را به یاد سپرد:

1.      با توجه به جو عمومی کشور و برداشت عمومی مردم درباره خانوادة هاشمی و ثروت ایشان، طرح این بحث می‏تواند به نفع ایشان ختم شود. همان‏گونه که بارها بستگان ایشان از این اتهامات اعلام برائت کرده‏اند طرح آن می‏تواند برای یک بار و آخرین بار این پروندة همیشه گشوده را به نفع ایشان مختومه کند چه اینکه آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است!

به نظر می‏رسد بیان این سخنان از زبان احمدی نژاد که در لوای یک کاندیدای انتخاباتی این سخنان را بر زبان جاری ساخت، تنها نمودی از اندیشة لایه‏های اجتماعی مردم بود. خروج این اندیشه از لایه‏های زیرین و نجواهای هزار کلاغانة آن به لایة نخبگان و طرح عمومی آن می‏تواند کمک شایانی به اثبات بی‏گناهی و پاک‏دستی خانوادة هاشمی بنماید.

در صورتی که خطایی نیز به اثبات برسد می‏تواند به جناب هاشمی رفسنجانی کمک کند تا با اصلاح اطرافیان خود دنیا و آخرت خویش را آباد کرده و نظام را از اتهامی نهفته در بین اقشار مردم نجات دهد.

2.      نگارنده با هر زاویه‏ای که به نامة جناب هاشمی نگریست آن را بیانیه‏ای خطاب و عتاب‏آلود دید و این با نگاه ولایی که باید رئیس مجلس خبرگان به رهبری داشته باشند کاملا در تناقض است. ای کاش ایشان لااقل نامه‏شان را با نام خدا و سلام آغاز می کردند تا شائبه هتک از آن به مشام نرسد.

3.      در این شبه بیانیه جناب هاشمی تمام سعی خود را کرده است تا بین جریان اصولگرایی کنونی و جریان پالیزدار و منافقین پیوند ایجاد کند و این برقراری ارتباط و گستردن گسترة وقایع، جزو یکی از بندهایی از نامه ایشان است که به احمدی نژاد انتقاد داشته‏اند.

4.      در نظر جناب هاشمی رفسنجانی نقد وانتقاد دولت‏های پیشین به نوعی زیر سوال بردن ولایتِ امام خمینی(ره) در زمان حیات مبارکشان و حضرت آقا در زمانهای پس از آن می‏باشد اما ایشان پاسخ نداده‏اند که انتقادهای بسیار تند ایشان در خطبه‏های جمعه و همایش‏های عمومی نسبت به دولت نهم که در زعامت و ولایت آقا به سر می‏برد چه حکمی دارد؟

جناب آقای هاشمی هرگز پاسخ نمی‏دهند که علی رغم دفاعیات رهبری از دولت نهم و صحیح دانستن بسیاری از تصمیم‏گیری‏های این دولت چگونه ایشان «ادامه وضع موجود را به صلاح نظام و کشور» نمی‏دانند.

5.      آقای هاشمی مبنای اعتراض خود را تنها حقوق شخصی و خانوادگی نمی‏دانند بلکه ایشان درصدد دفاع از وحدت و یکپارچگی نظام هستند. در این باره البته نامة ایشان تناقض‏آمیز است. او در چندین فراز از این بیانیه به نوعی چاشنی آشوب و درگیری را کوک کرده‏اند. در این باره سخن فراوان است که شورای عالی امنیت ملی و مدعی العموم می‏تواند و باید در وقت مقتضی بدان رسیدگی کند.

6.      جناب هاشمی باید توضیح دهند اگر نگارش این بیانیه به جهت تسویه حساب‏های خانوادگی نبوده و فقط به خاطر دلسوزی برای نظام اسلامی است چرا به سیاه‏نمایی‏های برخی از کاندیداها و حامیان آن‏ها برنتاخته‏اند؟ چرا به شخصی از بستگان خودشان که در فیلم تبلیغاتی یکی از کاندیداها مردم را فریب خوردگان تمام سی سال دانستند اشاره‏ای نکرده‏اند؟ براستی ایشان هنگامی که زیباکلام در برنامه زنده تلویزیونی تمام دفاع مقدس را زیر سوال برده و آمریکا را در جایگاه منجی نشاندند چنین حرکتی را از خود نشان ندادند؟ و هزاران چرای دیگر....

7.      ایشان هرگز از حق افرادی چون محصولی و کردان دفاع نمی‏کنند و این با حسن نیت ایشان در تضاد است. مگر در آن مناظره ابتدا اتهام فساد به این افراد زده نشد؟ و مگر نه این است که احمدی نژاد در دفاع از این افراد نام خانواده ایشان را به عنوان نظیر ذکر کرد؟

8.      سوال دیگری که بسیاری از عاشقان ولایت را رنج می‏دهد این است که جناب هاشمی در این بیانیه اذعان دارند که مقام ولایت صلاح را در سکوت دیده‏اند پس ز چه روی ایشان با ارعاب و تهدیدهایشان، دوبار برای مقام معظم ولایت، تکلیف تعیین کرده اند!

9.      آقای هاشمی اشتباه نکنید آن کسانی که مرید شما بودند و حاضر بودند جانشان را برای استوانه‏های انقلاب فدا کنند افرادی چون نگارنده است. آنهایی که این شب‏ها در خیابان‏ها می‏بینید هرگز به خاطر شما موقعیت خود را فدا نخواهند کرد شما برای آنها و اربابانشان تا آن زمانی ارزش دارید که فدایشان شوید و گرنه با شما همان خواهند کرد که در انتخابات مجلس ششم کردند و با افتضاح تاریخی، راه شما را برای رسیدن به مجلس سد نمودند. اما شما سالهاست که حامیان انقلابی و جان‏نثاران خود را با حمایت از عده‏ای معلوم الحال از خود راندهاید. عده اندکی نیز که با چشم پوشی از کردارهای اطرافیانتان و با هزاران خون و دل در میان دوستان و دشمنان از شما دفاع می‏کردند نیز با این نامه هتاکانه رانده شدند.

10.  ناگفته پیداست که بیانیه خواندن این نامه بسیار به حقیقت نزدیک است چه اینکه جناب هاشمی اگر راحت‏تر از افراد بیت آقا نتوانند به ایشان دسترسی داشته باشند یقینا دسترسی ایشان مشکل‏تر نیست پس انتشار آن در سطح اجتماع به چه منظوری صورت گرفته است؟ آن نوشتاری که به امضا شخص یا گروهی رسیده و در سطح عمومی و وسیع انتشار می‏یابد را بیانیه گویند و این نوشته جناب هاشمی نیز قبل از رسیدن به محضر آقا در دور افتاده‏ترین روستاها نیز دست به دست می‏گشت و از این روی است که نگارنده آن را بیانیه می خواند تا نامه.این را نیز باید به جناب هاشمی که دیری نیست او را مراد خود می دانستیم بگوییم که این بازی خطرناک بین شما و احمدی نژاد که با تبریک نگفتن شما به مناسبت ریاست جمهوری ایشان و انتقادهای عمومی‏تان آغازیدن گرفت و در مواردی نیز با عدم گذشت از سوی دولت‏مردان مواجه شد؛ هیچ عایدی برای نظام اسلامی نداشته و ندارد و تنها به بازی بچه‏گانه ای شبیه است که بین شما درافتاده است.

11.  به راستی جناب هاشمی آن زمانی که شما مراد افرادی چون ما بودید و ما مریدانی بودیم که گرد شخصیت انقلابی آن زمان شما می‏گردیدیم را به یاد دارید؟ چون منی که با دیدار شما در حرم مطهر اشک شوق بر دیدگان‏مان جاری شد فراوانیم و فراوان نیز به شما به عنوان مراد نامه نگاشته‏ایم. هیچ شده است که نوع نامه‏نگاری بین مرید و مراد را ببینید؟ بعید است ندیده باشید لااقل من و دوستانم بارها چنین نامه‏هایی را به شما نوشته‏ایم. اگر آن نامه‏ها نیز از ممیزی دفترتان اجازه ترخیص نیافته‏اند حتما نامه‏هایی که مریدی چون شما به مرادی چون امام نوشته‏اند را به یاد دارید؛ حال شما به عنوان شخصی انقلابی که ولایت فقیه را باید استمرار ولایت معصومین(ع) بدانید نامة خود را با آن نامه‏ها مقایسه کنید حتما شما هم به این نتیجه خواهید رسید که از روی عصبانیت پرده‏های فراوانی را بین خود و مولایتان دریده‏اید. کاش سن ما هم اجازه می‏داد تا در همان دوران دفاع مقدس که از نام همه شما عزیزان قسم می خوردیم شهد شیرین شهادت را می نوشیدیم و این دوران را نمی‏دیدیم.

انتظار نگارنده این است که استوانه‏های انقلاب با روشنگری و شفاف‏سازی و توبه از اشتباهات پیشین، جایگاه و رأفت خود را بازیابند و جسارت چون حقیری را نیز به دیده فرزندی بنگرند چه اینکه مریدانی چون ما تاختن بر مراد و رهبر و قائدشان را از هیچ کس؛ حتی از بزرگان برنمی تابند.

 



 
نگارشی است از: عبدالحسین مشکانی |  یکشنبه 88 خرداد 24  ساعت 11:7 عصر 

    برگ سبزی است تحفه درویش
دیکتاتوری کبیر میرحسین موسوی2
دیکتاتوری کبیر میرحسین موسوی1
کاندیدای مشارکت رأی های خاموش و ...
هاشمی رفسنجانی واحمدی نژاد
سلامی دوباره
در حقیقت حاکم اصلی خداست
و همچنان الله حاکم است
[عناوین آرشیوشده]