خمس؛ نوعی تبعیض در اسلام ...یا ... مسئلۀ شبهه در حال حاضر و با بوجود آمدن علوم متعدد و گسترش دامنه علم کلام، به آن مرحله از اهمیت رسیده است که شاید بشود در هر علمی بخصوص علوم انسانی، بخش عمده ای را به موضوع «شبهه شناسی» اختصاص داد . لازم به ذکر است که بوجود آمدند شبهه امری است مقدس، چه اینکه شبهه و جوابیکه بدان داده میشود، عرصه ای را بوجود میآورد برای عرض اندام و پرورش امر مشتبه و راه برون رفت از وادی شبهه باعث روشن تر شدن موضوع و بالندگی آن میگردد. لذا نفس طرح شبهه امری است مقدس و در خور ستودن. لکن نگرانی آنگاه بروز پیدا میکند که طرح شبهه نه برای دست یابی به جواب بلکه برای خود نمائی و یا احیاناً ضربه زدن باشد و این خود آنگاه نمود وظهور پیدا میکند که طراح و یا قائل، شبهه را بدون پیگیری جواب از منابع و جایگاه های طرح، آن را امری مسلم بداند و همچنین شبهه را در غیر محل آن مطرح کردن نیز خود دلیلی است بر عدم خسن نیت طراح . انسان عالِم و جستجوگر وپژوهنده علم آنگاه ملقب به نام مبارک «عالِم» میگردد که در وادی نقد و نظر و طرح شبهه، اخلاق نقد و ناقدی را رعایت نماید . به یقین شبهه علوم تجربی را در جمع عوام و یا حتی خواص از علوم انسانی مطرح کردن، شبهه علم طبابت را در وادی علوم تجارت طرح نمودن، شبهه فقهی را در مجمع علم ریاضی طرح نمودن و شبهه کلامی رادر مجمع عُرَفا طرح نمودن به دور از اخلاق نقد وناقدی است . بگذاریم و بگذریم ... در رابطه با موضوعات قرآنی فقهی وکلامی نیز شبهات فراوانی مطرح و جواب داده شده، و باعث پویا شدن این موضوعات گردیده است. در وادی شبهات فقهی و جوابهایی که بدانها داده شده است نکته ای قابل اهمیت و در خور بیان وجود دارد و آن اینکه مسائل فقهی تشیع مسائلی است که از آئینه عقل و تعبد نشأت میگیرد. برخی مسائل صرفاً تعبدی و برخی مسائل نیز عقلی می باشند و برخی هم عقلی تعبدی. این هم ناگفته نماند که خود بحث تعبد و مباحث تعبدی ریشه و منشأ عقلانی و عقلائی داشته و عقل حکم بدان می کند که خود رساله ای می طلبد مطوّل. امید آن می رود بتوانیم وظیفه خطیر خود در قبال شبهات دینی را به انجام برسانیم و جمع بین ما و اذهان پرسشگرِ پرسشگران به باروری و غنای باور دینی مان بیانجامد.ان شاء الله. در این مجال به 2 پرسش و یا شبهۀ کاملاً مرتبط با هم پرداخته و سعی بر آن داریم تا در عین مجمل گویی به «ان قلت» های احتمالیِ مشتبه جواب گوئیم. سوال1. آیا بین آیاتی که دلالت بر آن دارند که پیامیر اعظم اسلام(ص) هیچگونه اجری در مقابل رسالت خود درخواست ننموده اند، با آیه ای که دلالت بر پرداخت خمس به سادات دارد، منافات و تعارض وجود ندارد؟ پاسخ. باید گفت: قرآن کریم در آیات متعددی به عدم درخواست و پذیرش اجر رسالت از جانب انبیاء الهی و بخصوص نبی مکرم اسلام(ص) اشاره و یا تصریح دارد. تعابیر از این موضع در آیات شریفه بدین صورت می باشد. v قل ما اسئلکم علیه اجراً الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا.(سوره فرقان؛ آیه 57). v قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم.(سوره سبأ؛ آیه 47). v قل لا اسئکم علیه من اجر و ما انا من المتکلفین. (سوره ص، 86). v قل لا اسئلکم اجراً الا المودة فی القربی و من یقترف حسنه زدله فیها حسناً.(سوره شوری؛ آیه 23). v ما اسئلکم علیه من اجر ان اجری الا علی رب العالمین.(سوره شُعَراء؛ آیات 109، 127، 145، 164، 180). در رابطه با آیات فوق باید توجه داشت که: اولاً: در آیه شریفه سوره شوری و آیه شریفه سوره فرقان استثناء وجود دارد و استثناء حکم مستثنی منه را از کلیت می اندازد و نمی توان به کلیت آن استناد کرده تعارض و تنافی بین این آیات با مسئله خمسرا اثبات کرد. ثانیاً: استثناء در سوره مبارکه شوراء« مودت ذی القربی »می باشد که تفاسیر«ذوی القربی» را به وجود مبارک« ائمه شیعه»(علیهم السلام ) تعبیر نموده اند؛ واز طرفی پرداخت خمس به فقرا و مساکین و...از اولاد ایشان نوعی مودت به حساب می آید لذا آیاتی که دلالت بر پرداخت خمس بر ایشان و فقرای بستگان ویا نسل ایشان دارند خود یکس از روشها وراهکاری ابراز مودت و دوستی را بیان می کنند . ثالثاً: آیه شریفه سوره سباء می فرماید: «فهولکم»، ضمیر «هو» برگشت به «اجری» دارد که در ایات شریفه سوره شوری بدان اشاره شده است. در نتیجه همین مودت ذی القربی هم که بعنوان اجر درخواست شده است نیز ثمره اش ، بنا به حکم و مرجع «فهو لکم» برای انسانی است که مودت می کند و نفعی بحال پیامبر ندارد. رابعاً: مودت نیز در آیه شریفه سوره شعرا بعنوان حسنه شمرده شده است و در ادامه می فرماید: «و من یقترف حسنه زد له فیها حسناً»، یعنی اینکه شما یک حسنه که انجام بدهید ما یک حسنه بیشتر برایتان در نظر می گیریم. در اینجا با حساب ریاضی، ذی القربی 1 حسنه که مودت دیگران است دریافت داشته اند آنهم دنیوی، ولی مودت کنندان (محسنین) 2 حسنه دریافت داشته اند، آنهم اَُخروی و چه بسا هم اخروی و هم دنیوی؛ و این هم می شود مصداق دیگری برای « فهو لکم». خامساً: با توجه به آیات شریفه سوره مبارکه شوری و فرقان،« مودت به ذی القربی» و« راه یافتن به سوی خداوند»هر دو از اموری استکه نفع آن مستقیما به دیگران میرسد . مودت به ذوی القربی خود ظرف تحقق« قاعده لطف »[1]که دلالت بر وجوب هدایت بشر دارد، هستند و لذا خود مودت ذی القربی می شود مصداق دیگری برای« فهو لکم» و این عین« لطف» است در حق دیگران که منشا ش پرداخت خمس است. [1] قاعده لطف : اهل علم کلام قاعدهای رادر خداشناسی اثبات میکنند بنام قاعده لطف طبق این قاعده بر خداوند واجب است تا اسباب هدایت بشر( مثلاارسال رسل) فراهم ساخته و همچنین موانع هدایت بشر ی را رفع کند .
نگارشی است از: عبدالحسین مشکانی |
دوشنبه 86 فروردین 13 ساعت 1:18 صبح
|
|
پرسش ونظر یاران گلواژه
|
برگ سبزی است تحفه درویش
|